امید به رحمت الهی ضروری است. امّا باید در نظر داشت که این امید تا آنجا درست و بجاست که در انسان تأثیر سازنده داشته باشد و راه توبه و بازگشت به سوی خداوند را بر روی او بگشاید نه اینکه خود زمینه لغزشها و گناهان باشد و انسان با اتکا به رحمت الهی از اطاعت خداوند سر باز زند و موجبات خشم الهی را فراهم آورد این نوع امید که به گناه و فساد دامن زند امید کاذب یا امید دروغین نامیده میشود. و امام باقر از چنین امیدی مارا پرهیز داده و میفرمایند: با ترس واقعی از خداوند از چنگال ابلیس بگریز و بپرهیز از امید دروغین. زیرا اینگونه امیدهای بیاساس تو در نگرانی و ترس واقعی (و در معرض خشم پروردگار) قرار میدهد.[1]
امام صادق فرمود: روزى جبرئيل محزون و اندوهگين بر پيامبر نازل شد، پيامبر پرسيد: چرا تو را حزين مىبينم؟ عرض كرد چرا نباشم؟ در صورتى كه امروز منافيخ دوزخ نهاده شد، پرسيد: منافيخ چيست؟ عرضه داشت: آتش دوزخ است كه خدا دستور داده بود تا هزار سال در آن دميدند، تا سرخ شد، و هزار سال ديگر دميدند تا سفيد شد و هزار سال ديگر دميدند تا سياه شد و اينك آتش دوزخ سياه و تاريك است، اى پيامبر خدا! اگر حلقهاى از آن كه طولش هفتاد ذراع است، بر سر كوهها نهاده شود، از حرارت آن ذوب مىشوند و اگر قطرهاى از آبهای زقوم و ضريع دوزخ در آبهای جهان بريزند، همه اهل زمین آن از بوى تعفّنش بميرند؟! در اين موقع هم پيامبر و هم جبرئيل گريان شدند، خداوند به آن دو وحى كرد كه: شما را از گناه ايمن نمودم، كه مستحقّ آتش نشويد، وليكن همواره از من ترسناك باشيد.آياتى كه دربارهﻱ خوف از خدا در قرآن آمده، بسيار است، مانند: وخافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ از من بترسيد، اگر مؤمن هستيد.فَإِيَّايَ فَارْهَبُونِ پس از من بترسيد. و نيز دربارهﻱقومى مىفرمايد: يَخافُونَ رَبَّهُمْ مِنْ فَوْقِهِمْ از خدا كه فوق همه آنهاست مىترسند. ولِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ جَنَّتانِ و براى کسیکه از مقام خدايش بترسد، دو بهشت خواهد بود. و امّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ و نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوى و امّا کسیکه از پروردگارش بترسد و نفس را از هوا و هوس باز دارد، پس بهشت جايگاه اوست. إِنَّما يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ ترس از خدا براى علما است و بس ترس از خدا ميوهﻯ علم است و کسیکه از خدا نترسد، علم ندارد، و ترس چراغ نفس است و به وسيلهﻱ آن از تاريكىهايش بيرون مىآيد. ترس صرفا از آن كسى نيست كه اشك از چشمش روان است، و اين معنا خوفى كاذب به حساب مىآيد، بلكه شخص ترسان كسى است كه كارهايى را كه مؤاخذه و عذاب داشته ترك كند، و اگر مردم از دوزخ مىترسيدند، چنانكه از فقر مىترسند، از آن ايمن مىشدند، و گرد گناه نمىرفتند. دل مؤمن تا هنگامى كه از صراط نگذشته آرام نمىگيرد، و هر كس در دنيا از خدا خوف داشته باشد؛ در آخرت، در امّان خواهد بود.[2]
سؤال كرد ابن عباس از پيامبر خدا صفات كسانى را كه از خداوند ميترسند؟ فرمود: آنها طايفهئى هستند كه قلوبشان مملوّ از خوف و چشمانشان گريان است و اشك ديدگانشان بر صورتشهایشان جارى است.و مىگويند چگونه خوشحال (بهين دنيا) باشيم و حال آنكه مرگ بدنبال ما و قبر جايگاه ورود ماست و قيامت وعدهگاه ما و ما را حضور خداوند خواهند برد و جوارح ما بر اعمال ما شهادت خواهند داد و صراط كه بر جهنّم كشيده شده محل عبور ماست و با پروردگار است حساب (همهﻯ مردم) پس پناه ميبريم. به خدا از اعمالى كه مخالف اوامر او باشد در حالیکه قلوب ما، دانا به اوامرش بوده. به درستىكه عمل، ثمرهﻯ علم و خوف ثمره عمل و اميدوارى به خدا ثمره يقين است. و هر كه مشتاق بهشت بوده کوشش کند، در اعمالى كه او را به آن ميرساند و هر كه از آتش بترسد دورى کند از اعمالى كه نتيجهﻯ آن آتش است و هر كه دوست بدارد لقاى خدا را خود را مهياى آن کند (از گناهان توبه کرده و خود را از هر خيانتى طاهر نمايد).[3]
و شخصى ديگر به خدمت آنحضرت عرضكرد كه: قومى از شيعيان شما معصيت میکنند و ميگويند: ما اميدوار به خدائيم، حضرت فرمود: دروغ ميگويند، شيعيان ما نيستند، اينها قومى هستند كه امانى و امال ايشان را مضطرب كرده، کسیکه اميد به چيزى داشته باشد عمل از براى آن میکند، به خدا قسم شيعهﻯ ما نيست مگر آنكسیكه از خدا خوف داشته باشد و پرهيز نمايد از حرامها (و آن وقت اميدوار به خدا باشد). و فرمود كه: جمعى حضور اميرالمؤمنين آمدند و سلام نمودند و عرض كردند ما شيعيان شمائيم! فرمود: نمىبينم در شما آثار و سيماى شيعيان، گفتند: آثار و سيماى شيعيان چگونه است؟ فرمود: صورتهايشان در بيدارى شب (براى عبادت شبانه) زرد است و اشك ديدگانشان جاريست (و از خوف خدا) شكمهايشان به پشت چسبيده، و لبهايشان به دعا باز است، و كمرشان از خوف خدا (براى ركوع و سجود) خميده است، و از خشوعى كه دارند بروى خاك مىنشينند.[4]
از على بن محمّد كه حديث را برده تا امام گويد: به امام صادقگفتم: به راستى جمعى از دوستانت به گناهان اندر شوند و مىگويند: ما اميدواريم. فرمود: دروغ مىگويند، دوستان و پيروان ما نيستند، آنان مردمى هستند که به آرزوهاى بيجا دل خوشند، هر كه به چيزى اميد دارد براى آن كار كند و هر كه از چيزى ترسد از آن گريزد.[5]
مردى عرض كرد: اى پسر رسول خدا! من گناه ميكنم و بعد ناراحت مىشوم با اين حال اميد بخشش دارم. حضرت فرمود: اى مرد بترس! از خدا و انجام وظيفه كن با اين حال اميدوار بخشش باش. زيرا كه نيكوترين مردم كسى است كه به خدا گمان خوب داشته باشد و اميدواريش بزرگ و رامترين مردم به خدا باشد و همانا اميرالمؤمنين از همهﻯ گمانش به خدا بهتر و اميدواريش بيشتر و بيمناكترين مردم نسبت به خدا بود. وابهتش از همه مهمتر و همچنين بودند. ساير پيامبران در زمان هر يك از آنان هیچکس در اين صفات از آنها بهتر نبود. و حضرت اميرالمؤمنين به يارانش فرمود: اگر مىتوانيد سخت از خدا بترسيد و گمان خود را به او نيكو نمائيد بين اين دو صفت جمع كنيد زيرا كه گمان خوب بنده بپروردگارش به اندازهى ترس از خداست و همانا خوشگمانترين مردم به پروردگار همانهايند كه سخت بيمناكند پس آرزوها را واگذاريد فعاليت و كوشش كنيد، تا بتوانيد حقّ خالق و مخلوق را ادا كنيد و هر كس كه حقّ خدا را ادا كند برايش دورى از آتش باشد و نيست براى كسى بر خدا حجّتى و نه بين خدا و كسى خويشاونديست.
خدا داستان گناه آدمj را مثل نزده، مگر براى بيدارى شما و همانا أميرالمؤمنين چنين بود كه در تسبيحش عرض مىكرد: سبحان من جعل خطيئة آدم عبرة لاولاده
منزه است خدائى كه گناه آدم را براى فرزندانش پند و اندرز قرار داد.
و مراد حضرت اين است كه آدم پدر شما و تمام انبياست او را گناهكار ناميد و از بهشت راند به سوى زمين آدم و مادر شما حوا از برگهاى بهشت خود را پوشاندند به واسطهﻯ نمیكنم كسيرا كه در قلبش به اندازهﻯ خردلى ايمان باشد. و میفرماید: به عزّت و جلال خودم قسم در قيامت جمع نمیكنم بين کسیکه ايمان به من آورده باشد با کسیکه ايمان به من نياورده باشد (چون با ايمان در بهشت است و بىايمان در جهنّم) و حقّيقت اميدوارى: آرزو داشتن به رحمت پروردگار و گمان خوب به او داشتن است. بدان علامت اميدوارى به خدا آنست كه هميشه به اطاعت و عبادت مشغول باشد، و اميدواران به خدا سه قسمند: جمعى عمل صالح به جا مىآورند. و اميدوارند كه قبول شود، و دسته ديگر اگر گناهی کنند (توبه کرده و دیگر به آن گناه باز نمیگردند) اميدوارند كه آمرزيده شوند، و جمعى ديگر هستند كه به دروغ اميدوارند، زيرا گناه مينمایند و اصرار بر ارتكاب گناه دارند و سستى در عبادت میکنند با وجود اين تمنا دارند كه آمرزيده شوند (و ابدا آمرزيده نشوند).
[1]. بحارالأنوار: ج78 ص164.
[2]. إرشاد القلوب: إلى الصواب الباب الثامن و العشرون: ح7.
[3]. إرشاد القلوب الباب الثامن عشر و صايا و حكم بليغة.
[4]. إرشاد القلوب: ج1 الباب التاسع و العشرون ح
[5]. کافی: كتاب الإيمان و الكفر ح6.